تجربه و کاراموزی

تجربه و کارآموزی 2

پارت 2

توی مصاحبه ای که بعد از یک ماه و نیم بستری این بیمارمون داشتیم از توی معرفی از خودش اینجوری میگه که مجرده، باخانوادش زندگی میکنه و بیکاره البته قبلا توی زمین کشاورزی کار میکرده که اونم ثابت نبوده و موقعی که پدربزرگش میومده دنبالش میرفته خونشون.

یه نکته اینجا بگم” کلا صحبت کردن و مصاحبه کردن با بیمارای روان سخته مخصوصا اگه قدرت تفکرشون آسیب دیده باشه و از یسریا واقعا توی مصاحبه نمیشه هیچ چیزی رو متوجه شد مثل یه بیماری داشتیم میگفت بخاطر استرس اومدم و ادعا ام داشت که دانشجوی فیزیک هسته ایه بعد هر سوالی که ازش میپرسیدیم درباره هرچی میچسبوندش به زاویه 30 درجه و 180 درجه و رسم اینا 🙂

خب برگردیم سر این کیس اسکیزوفرنیمون

توی بیان علت بستریش گفت که حالش بد بوده و چند روز قرصاشو نخورده بوده، چون غذا نخورده بوده ضعیف شده بوده و زنگ زدن به اورژانس؛ اورژانس که اومده گفته باید بره بستری بشه و دامادشون اوردتش اینجا.

تاحالا سابقه بستری داشتی؟ چند سالگی ؟ دفعه سوم یا چهارمی هست که اومده!! اولین بار که مریض شدم 13 سالم بود و اولین بستریم توی سن 18 سالگی بود.

دانشگاه حقوق خوندم البته اونم 5 ترم و بعد از این اخراج شدم از دانشگاه به این دلیل که انتخاب واحد میکردم کلاس ها رو شرکت نمیکردم یا کلاس ها رو میرفتم امتحان شرکت نمیکردم یا از امتحانام نمره نمیگرفتم.

وضعیت سربازی چجوریه؟ رفتی یا معاف شدی؟ نه بخاطر بیماریم معاف شدم.

سابقه خانوادگی دارین؟ پدرم جنگ بوده و بیمار اعصاب و روانه و قرص مصرف میکنه ولی وقتی ازش میپرسیم این قرص ها برای چیه میگه بخاطر فشارخون و دیابته (بیمار میگه معلوم نیست واقعا داروی مربوط به اعصاب روانه یا دیابت و فشار)

مادرم هم MS داره که دارو سینووکس مصرف میکنه.

خواهر برادرهام سالمن و سابقه دیگه ای توی خانواده نداریم.(ولی تو پرونده بیمار نوشته شده بود که پسرعمو و یکی دیگه از فامیل های بیماری اعصاب و روان دارن)

چند تا خواهر برادر داری؟ 4تا بچه ایم من میگن که بچه دوم ام ولی بچگی خواهرم رو یادمه یعنی بنظر خودم بچه اولم

چرا از سابقه خانوادگی میپرسیم؟ چون بیماری های روان ممکنه سابقه خانوادگی توی بروزشون موثر باشن؛ البته شرایط محیطی هم خیلی تاثیر داره ولی کسی که سابقه خانوادگی داشته باشه منتظر جرقه اس که نشون بده بیماریش رو.

برنامت برای ادامه زندگی چیه؟ رابطتت با جنس مخالف چیه؟ تاحالا با جنس مخالف رابطه داشتی؟

با جنس مخالف کنار نمیام و کلا رفتار و همه چیشون رو اعصابمه، تاحالا با جنس مخالف رابطه نداشتم و به ازدواج فکر نمیکنم.

برای هدفم، میخوام بعد از اینکه از اینجا رفتم برم سرکار

کار خاصی رو مدنظر داری؟ کاری داری که بری اونجا؟ اره میخوام برم توی بهزیستی کار کنم

رابطه ات با حیوونا چطوره؟ خوبه باهاشون کاری ندارم اذیتشون هم نمیکنم. اونجا که توی زمین کشاورزی کار میکرده حیوون زیاد بوده و بقیه بچه ها اون ها رو میبستن و یجورایی اذیتشون میکردن من باهاشون کاری نداشتم و دور و برشون نبودم.

آیا تا بحال آتش سوزی رو ایجاد کردی؟ بچه شر و فضولی بودی؟ نه همیشه هرچی بوده از بقیه بچه ها بوده

اینجا اینطوری میگه، خب؟! میگه فضولیا از بقیه بچه ها بوده ولی وقتی ازش میپرسیم که خاطره ای از بچگیت تعریف کن یا چیزی یادت میاد گفت نه از قبا از 12 سالگیم چیزی یادم نمیاد :/

آیا کار خارق العاده ای رو بلدی که بقیه بلد نباشن؟ آره مثلا با نگاه کردن به یک قفل میتونم اون رو حرکت بدم، میتونم از در رد بشم، میتونم از جای تنگ عبور کنم.

آیا صدایی رو میشنوی که بقیه نشنون؟ بله از توی بدنم صدا میشنوم(به دست، پا، قفسه سینش اشاره کرد) بعد مثلا باهاشون که صحبت میکنم و ازشون میپرسم مثلا 10 ضربدر 100 چند میشه؟ میگن 200(لبخند میزنه) و اغلب حرف هایی رو میزنن که واقعیت نداره و الکیه

اگه اون صداها ازت بخوان کاری رو انجام بدی انجام میدی؟ تا حالا بهت چیزی گفتن؟ نه انجام نمیدم اصن محلشون نمیدم

صدایی که میشنوی صدای زنه یا مرد؟ هردوتاش هست بعضی موقع ها مرد بعضی موقع ها زن

تاحالا شده چیزیو ببینی که بقیه نمیبنن؟ اره روح میبینم، مخصوصا شبا موقع خواب چند بار از خواب بلند شدم بخاطرش

چرا مگه چیکار میکنن؟ بالای سرم حرف میزنن

حالت چطوره؟ ناراحتم، افسرده ام سن 11 سالگیم رو خیلی دوست دارم اونجا خیلی خوب و شاد بودم.

ضرب المثل موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست یعنی چی؟ یعنی موش موجود تمیزیه ( :/ )

خودت ضرب المثلی بلدی؟ خورشید اگر دو تا بود ز گهواره تا گور دانش بود

تغذیه و غذا خوردنت چجوریه؟ اشتهام کمه، وقتی زیاد غذا میخورم اینجاهام (اشاره به شکم، نای و قفسه سینه اش میکنه) میسوزه و درد میگیره.

خوابت چجوریه؟ شب ساعت 10 میخوابم تا 9 صبح، ظهر 2 میخوابم تا 5 البته اینم که میگم میخوابم، خواب نیستم چون خوابم نمیبره توی تختم دراز کشیدم و استراحت میکنم چون شبها همین روح ها و توهمات دیداری میان سراغم(دکتر بهش گفته که اینا توهمه دیداریه)

بقیه ام همین نظر رو دارن؟ یا این رو خودت میگی که نمیخوابی؟ مِن مِن کنان جواب خاصی نداد :/

میتونی از 100، 6 تا 6 تا کم کنی؟ نه سخته نمیشه 5 تا 5 تا کم کنم؟ (به درستی 5تا 5تا کم کرد 🙂 )

اعتیاد به سیگار، مشروب، الکل، مواد مخدر داری؟ نه، دوست دارم سیگار بکشم قبل از اینجا سرجمع 20 نخ کشیدم که اونم دوستم بهم داد.

دوستی داری؟ نه، فقط یه نفر هست که اونم زیاد ارتباطی باهم نداریم.

و توی پروندش هم نوشته شده بود که میگفته توی تلوزیون درباره من صحبت میکنن.

توی بررسی کلی این کیس به این رسیدیم که حافظه دورش مختل هست چون خاطرات کودکیش رو به یاد نمیاورد.

هذیان بزرگ منشی داره،  از کجا فهمیدیم؟ از اونجایی که گفت میتونه از در رد بشه، قفل رو حرکت بده.

هذیان انتساب داره، که گفته بوده توی تلوزیون دارن درباره من صحبت میکنن.

قدرت تفکر مختل شده!! 6 تا 6 تا کم کردن از عدد 100 براش سخت بود، ضرب المثل ها رو به درستی معنی نکرد و ضرب المثل های درستی رو بکار نبرد.

عاطفه سطحی

اوتیسم: یعنی به دنیای بیرونشون ارتباطی ندارن و  توی این کیس هم توی رفتار غیرکلامی که در طول روز داشت کاملا مشهود بود چون با کسی ارتباط برقرار نمیکرد و همه به صورت متفکر یا راه میرفت یا مینشست

توهم بینایی و شنوایی

پرخاشگری که ابتدای بستری پرخاشگری داشته ولی الان تحت کنترل هست

توجه به ظاهر ممکنه باشه یا ممکنه نباشه اگه فرد علائم منفی داشته باشه توجه به ظاهر هم نداره که توی این کیس بیمار توجه به ظاهر داشت و در همون روز مصاحبه به تازگی از حمام آمده بود

مسخ شخصیت : مدتی فکر میکرده که دختره و بارداره

تکلم درستی داشت ولی تفکرش انتزاعی بود.

کیس اسکیزوفرنیمون اینجا به پایان رسید.

با ما همراه باشید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *